دلیل هجوم اعراب وحشی به ایران

پیچک

تاريخ : چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, | 14:38 | نویسنده : farid

http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/Iran-kharazmshahids2.jpg

 

حملهٔ اعراب به ایران به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر شروع شده، اما در زمان عمر به اوج خود رسید. پیامد این حملات سقوط کامل دولت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی (مطابق با سال ۳۰ هجری قمری) و کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان، بود. این حملات همچنین باعث افزودن ایران به قلمرو اسلامی شد و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام که چندین قرن طول کشید، بود. از میان حمله‌هایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کرده‌اند، حملهٔ اعراب بیشترین تاثیر را بر ایران گذاشت.

مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کرده‌اند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، اعتقادات مذهبی، تلاش برای رها کردن اعراب بین‌النهرین از سلطه ساسانیان، پان‌عربیسم، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.

اندکی پس از وفات محمد، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. پس از نبرد قادسیه تیسفون (در جنوب بغداد کنونی)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد. برخی مورخان ذکر می‌کنند که پس از تصرف عراق عمر علاقه‌ای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت اما بدلایل مختلف از جمله ترس از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او نهایتا تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد (نبرد نهاوند) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.

مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کرده‌اند: نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگ‌های اخیر طولانی و ناموفق با امپراتوری روم شرقی، اپیدمی طاعون، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی، ایدئولوژی اسلام، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیرارتدکس و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند و عوامل دیگر.

https://sites.google.com/site/mypictursite/files/goonagoon/arab-shotor.jpg

فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت می‌کردند. جنگ نهاوند مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد موانع پیشروی اعراب مقاومت‌های محلی بود که در برخی موارد شدید بودند. اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر می‌بستند که در آن میزان مالیاتی (جِزیه) که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص می‌کرد. روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام می‌کردند. قیام‌ها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومت‌های محلی قوی و مکرر بود. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند. مورخان در مورد انگیزه قیام‌ها نظرات مختلفی دارند.

اعراب معمولا در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند. در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت می‌شد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد. تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگان‌های اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد. در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوه‌های افغانستان شدند.

زرینکوب رفتار اعراب با ایرانیان را «مضحک، شگفت انگیز، و ظالمانه» خوانده و اعراب را مردمانی «خشن و ساده دل» می‌داند و می‌نویسد که بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند. از طرف دیگر ستپنینت حقیقت را چیزی میان دو قرائت متضاد «چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب» و «تاثیر گذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب» می‌داند و معتقد است که موارد خشن که در هر جنگی اتفاق می‌افتند نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود. کلود کائن می‌نویسد که تحت تاثیر جنبش‌های ملی گرایانه دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفته‌است در حالی که این دیدگاه با حقایق تاریخی سازگار نیست.

نوشته‌های مورخین در مورد تاثیرات مثبت و یا منفی حمله اعراب آمیخته بوده‌است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: